مصطفی خاکساری

۱۵۶ مطلب توسط «مصطفی خاکساری» ثبت شده است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۰۰:۰۹
مصطفی خاکساری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۰۰:۰۰
مصطفی خاکساری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۰۱:۱۷
مصطفی خاکساری
علی بن ابی‌طالبنقشامام اول شیعیان نامعلی بن ابی‌طالبکنیهابوالحسن ابوترابزادروز۱۳ رجب سال سی‌ام عام‏‌الفیلزادگاهکعبه، مکهدرگذشت۲۱ رمضان سال ۴۰ پس از هجرتمدفننجف در  عراقلقب(ها)أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ، قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، دَامِغُ (قَامِع‏) الْمَارِقِینَ، صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ، الصِّدِّیقُ الْأَکبَرُ (الْأَعْظَم‏)، الْفَارُوقُ الْأَکْبَر (الْأَعْظَمُ)، قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، الْوَصِیُّ، الْوَلِیُّ، الْخَلِیفَةُ، قَاضِی الدَّیْنِ، مُنْجِزُ الْوَعْدِ، الْمَحَجَّةُ الْکبْرَى، حَیْدَرَةُ الْوَرَى، صَاحِبُ اللِّوَاءِ، الذَّائِدُ عَنِ الْحَوْضِ، أَمِیرُ الْإِنْسِ وَ الْجَانِّ‏، مَارِدُ الْجَانِّ، الذَّابُّ عَنِ النِّسْوَانِ، الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ، الْأَشْرَفُ الْمَکِین‏، کاشِفُ الْکرُوبِ، یَعْسُوبُ الدِّینِ،َ بَابُ حِطَّةٍ، بَابُ التَّقَادُمِ، حُجَّةُ الْخِصَامِ، صَاحِبُ الْعَصَا، فَاصِلُ الْفُضَلَاء، فَاصِلُ الْقَضَاءِ، سَفِینَةُ النَّجَاةِ، الْمَنْهَجُ الْوَاضِحُ، الْمَحَجَّةُ الْبَیْضَاءُ، قَصْدُ السَّبِیل‏، بَیضَةُ البَلَد، اسدُالله،  البُشری، الثَواب، الحافِظ لِحدودِ الله، الحَبل، السُنّة، الخَلیل، سیّدُ العرب، سیّدُ البَرَرة، قاتِل الفَجَرة، فارسُ العرب، کرّار غیر فرّار، فارسُ المسلمین‏، سَیف اللّه، قاتلُ الناکِثین و المارِقین و القاسِطین، مَولى کُلّ مؤمنٍ و مؤمنةٍ، الرَفیق، شیخُ المُهاجرین و الأنصار، مُفَرّج الکَرب، خیرُ الوَصیّین، خیرُ الأَوصیاءِ، سیّدُ المسلِمین، إمامُ المُتّقین، الوَزیر، مُنجزُ المَوعُود، بابُ مدینةِ العلم، بابُ دارِ الحِکمة، ولیّ اللّه، ذُو النّورَین،‏ السَعید، الصالِح، المُرتَضى، بحر العُداة، باب المَقام، دابّةُ الأرض، خاصِفُ النَّعل، سیّدُ النُجَباء، المَحَجّةُ البَیضاء، الحَسَنة، خیرُ البَریّة، حُجَّةُ اللّه، وجهُ اللّه، الذِکر، النَعمَة، الهادی، المُنادی، الصادق، العالِم، الشَهید، المُؤمِن، العابِد، الحامِد، الرّاکِع، السّاجِد، الحافِظُ لِحُدودِ اللّهِ، التَقیّ، النّاصِرُ لِدینِ اللّهِ، الشّاهِدُ لِرسُول اللّه (صلى اللّه علیه و آله)، الشّافِع، الصِّراطُ المُستَقیم، القائِد، الطَریقُ المُستَقیم و … .[۱]پدرابوطالبمادرفاطمه بنت اسدهمسر(ان)فاطمه، فاطمه دختر حزام کلابیه (ام‌البنین)، امامه دختر ابوالعاص، اسماء دختر عمیس،ام سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی، خوله دختر جعفر بن قیس، صهباء دختر ربیعه، لیلی دختر مسعود، محیاه دختر امرء القیس، ام شعیب مخزومیه، هملاء دختر مسروق نهشیلهفرزند(ان)حسن، حسین، محمد حنفیه، زینب، فاطمه، عباس، ام‌کلثوم، محسن (مورد اختلاف)،عبدالله، جعفرالاکبر، نفیسه، زینب صغری، رقیه صغری، رقیه و عمر(دوقلو)، خدیجه، ام هانی، میمونه،ام الحسن، رمله، ابوبکر، عمر، محمد اوسط، عثمانطول عمر(سال ۳۰ عام‌الفیل تا ۴۰ پس از هجرت) -------------------------------------------------------------------------------------------------- [۱]. ر.ک: خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص ۴۰ – ۴۵؛ شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص ۱۷۵؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین على بن أبى طالب علیهما السلام، ص ۲۳۲ و ۲۳۳؛ اسکافى، محمد بن همام، ‏منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام، ص ۵۲ – ۵۴؛ اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏۱، ص ۸۶ – ۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ‏۳، ص ۲۷۸ – ۲۹۰؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحة الأرواح در شرح زندگانى، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص ۸۶؛ حموى، محمد بن اسحاق، أنیس المؤمنین، ‏ص ۸۴٫ ‏برای آگاهی بیشتر از معانی القاب آن حضرت به متن و پاورقی این کتاب‌ها مراجعه نمایید: المناقب (خوارزمی)، ص ۴۰ – ۴۵؛ منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام، ص ۵۲ – ۵۵؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏۱، ص ۸۶- ۹۲؛ عاصمى‏، احمد بن محمد، العسل المصفى من تهذیب زین الفتى فی شرح سورة هل أتى، ج ‏۲، ص ۳۷۱ – ۴۱۱؛ شریف قَرشى، باقر، موسوعة الإمام أمیر المؤمنین على بن أبى طالب علیه السلام، ج ۱، ص ۴۷ – ۶۰٫‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۰۸:۰۴
مصطفی خاکساری
در زبان عربی، به سرزمین‌هایی که در مسیر سیلاب قرار دارند و آب سیل‌ها با عبور از میان آن‌ها به دریا می‌ریزد "وادی" گفته می‌شود. در این مسیرها، آب‌گیرهایی طبیعی به وجود آمده که پس از عبور سیل از آن‌ها، آب‌های باقی‌مانده در آن جمع می‌شوند. به چنین گودال‌ها و آب‌گیرهایی در عربی "غدیر" می‌گویند. منطقه‌ی "غدیر خم" نیز در مسیر سیلاب‌هایی واقع شده است که پس از عبور از غدیر به "جُحْفه" می‌رسند و سپس تا دریای سرخ ادامه پیدا می‌کنند و آب سیل‌ها را به دریاها می‌ریزد.در مناطق مختلف عربستان، غدیرهای زیادی در مسیر سیل‌ها وجود دارد که با نام‌گذاری از یکدیگر شناخته می‌شوند. این غدیر هم برای شناخته شدن از غدیرهای دیگر، به نام "خم" نامگذاری شده است.غدیر در ۳ یا ۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه (یکی از میقات‌های 5 گانه) نیز در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به علت وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود. این سرزمین گرمایی طاقت فرسا و شدید دارد.جبرئیل در این محل بر پیامبر نازل شد و به حضرت محمد(ص) فرمود:"ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای"در نقشه‌های زیر، مسیر حرکت پیامبر(ص) و امام علی(ع) در حجة‌الوداع و موقعیت غدیر خم و ... نمایش داده شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۲:۳۵
مصطفی خاکساری
غدیر در قرآن:الیوم اکملت لکم دینکم‏ و اتممت علیکم نعمتى‏ و رضیت لکم الاسلام دینا.سوره‌ی مائده، آیه‌ی 3امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم.غدیر از نگاه معصومین(ع):1- عید خلافت و ولایت زیاد بن محمد گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟ امام(ع) فرمود: آرى، روزى که رسول خدا(ص) امیرمؤمنان(ع) را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد.2- برترین عید امترسول خدا(ص) فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت ‏شوند، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید.3- عید بزرگ خدا امام صادق(ع) فرمود: روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبرى مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانى است.4- عید آسمانى امام رضا(ع) فرمود: پدرم به نقل از پدرش، امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود: روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.5- عید بى‌‏نظیرعلى(ع) فرمود: امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است. در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانى که شایسته آن بودند) بلندى گرفت و برهان‏هاى خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت ‏سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.6- عید پربرکت امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى «روز غدیر» را مى‏شناختند، فرشتگان روزى ده‏ بار با آنان مصافحه مى‏کردند و بخششهاى خدابه‏کسى‏که‏آن روز را شناخته، قابل‏شمارش نیست.7- عید فروزانامام صادق(ع) فرمود: ... روز غدیر خم در میان روزهاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.8- روز پیام و ولایت رسول خدا(ص) (در روز غدیر) فرمود: اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: کسى را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است، به ولایت على سفارش مى‏کنم، آگاه باشید ولایت على، ولایت من است و ولایت من، ولایت‏خداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.9- روز اطعامامام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روزى است که رسول خدا(ص) على(ع) را بعنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشکار کرد و جانشین خود را معرفى کرد، بعد بعنوان سپاسگزارى از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه‏دارى و عبادت و طعام دادن و به دیدار برادران دینى رفتن است. آنروز روز کسب خشنودى خداى مهربان و به خاک مالیدن بینى شیطان است.10- روز هدیه امیر المؤمنین(ع) (در خطبه روز عید غدیر) فرمود: وقتى که به همدیگر رسیدید همراه سلام، مصافحه کنید، و در این روز به یکدیگر هدیه بدهید، این سخنان را هر که بود و شنید، به آن که نبود برساند، توانگر به سراغ مستمند برود، و قدرتمند به یارى ضعیف، پیامبر مرا به این چیزها امر کرده است.11- روز کفالتامیر مؤمنان(ع) فرمود: ... چگونه خواهد بود حال کسى که عهده‏دار هزینه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن (در روز غدیر) باشد، در صورتى که من پیش خدا ضامنم که از کفر و تنگدستى در امان باشد.12- روز سپاس و شادىامام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولایت ما خاندان که خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را روزه بگیرید.13- روز تبریک و تهنیتعلى(ع) فرمود: بعد از پایان گردهم آیى خود (در روز غدیر) به خانه برگردید، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشایش و توسعه دهید، به برادران خود نیکى کنید، خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید، متحد شوید تا خدا به شما وحدت بخشد، نیکویى کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند، به همدیگر نعمت‏خدا را تبریک بگوئید، همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهاى دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته، این گونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.14-  روز تکبیرامام رضا(ع) فرمود: کسى که در روز (غدیر) مؤمنى را دیدار کند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد مى کند و قبرش را توسعه مى‏دهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زیارت مى‏کنند و او را به بهشت بشارت مى‏دهند.15- روز دیدار و نیکىامام صادق(ع) فرمود: شایسته است با نیکى کردن به دیگران و روزه و نماز و بجاآوردن صله رحم و دیدار برادران ایمانى به خدا نزدیک شوید، زیرا پیامبران زمانى که جانشینان خود را نصب مى‏کردند، چنین مى‏کردند و به آن توصیه مى‏فرمودند.16- نماز روز غدیرامام صادق(ع) فرمود: کسى که در روز عید غدیر هر ساعتى که خواست، دو رکعت نماز بخواند و بهتر اینست که نزدیک ظهر باشد که آن ساعتى است که امیرالمؤمنین(ع) در آن ساعت در غدیر خم به امامت منصوب شد، (هر که چنین کند) همانند کسى است که در آن روز حضور پیدا کرده است.17- روزه غدیرامام صادق(ع) فرمود: روزه روز غدیر خم با روزه تمام عمر جهان برابر است. یعنى اگر انسانى همیشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگیرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عید غدیر است.18- روز تبریک و تبسمامام رضا(ع) فرمود: عید غدیر روز تبریک و تهنیت است. هر یک به دیگرى تبریک بگوید، هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد، چنین بگوید: «حمد و ستایش خدایى را که به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمؤمنان و پیشوایان عطا کرد» آرى عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است.19 - پیامبر و ولایت على(ع)ابو سعید گوید: در روز غدیر خم رسول خدا(ص) دستور داد: منادى ندا دهد که: براى نماز جمع شوید. بعد دست على(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: خدایا کسى که من مولاى اویم پس على هم مولاى اوست، خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که با على دشمنى کند.20- زندگى پیامبرگونهرسول خدا(ص) فرمود: کسى که مى‏خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه‏اى که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولایت على بن ابى طالب(ع) را انتخاب کند، زیرا او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نبرده، به گمراهى نمى‏کشاند.21- پیامبر و امامت على(ع)جابربن عبد الله انصارى مى‏گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على بن ابى‏طالب(ع) فرمود: اى على، تو برادر و وصى و وارث و جانشین من در میان امت من در زمان حیات و بعد از مرگ منى. دوستدار تو دوستدار من و دشمن و کینه‏توز تو دشمن من است.22- پایه‏‌هاى اسلامامام باقر(ع) فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا نشده است.23- ولایت جاودانهامام کاظم(ع) فرمود: ولایت على(ع) در کتابهاى همه پیامبران ثبت‏شده است و هیچ پیامبرى مبعوث نشد، مگر با میثاق نبوت محمد(ص) و امامت على(ع) 24- ولایت و توحیدرسول خدا(ص) فرمود: ولایت على بن ابیطالب(ع) ولایت‏خداست، دوست داشتن او عبادت خداست، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند، جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.25- روز ناله نومیدى شیطانامام باقر(ع) از پدر بزرگوارش امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود: شیطان دشمن خدا چهار بار ناله کرد: روزى که مورد لعن خدا واقع شد و روزى که به زمین هبوط کرد و روزى که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شد و روز عید غدیر.26- ولایت علوى دژ توحیدپیامبر اکرم(ص) فرمود: خداوند مى‏فرماید: ولایت على بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود.27-  جانشین پیامبررسول خدا(ص) فرمود: اى على من شهر علمم و تو درب آن هستى، به شهر جز از راه درب آن وارد نشوند. تو پیشواى امت من و جانشین من در این شهرى، کسى که اطاعت تو کند سعادتمند است، و کسى که تو را نافرمانى کند، بدبخت است، و دوستدار تو سود برده و دشمن تو زیان کرده است.28- ده هزار شاهدامام صادق(ع) فرمود: اى حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب(ع) با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد و گواه (در روز غدیر) نتوانست‏حق خود را بگیرد، در حالى که شخص با دو شاهد حق خود را مى‏گیرد.29- على(ع)، مفسر قرآنپیامبر اکرم (ص) روز عید غدیر فرمود: على(ع) تفسیر کتاب خدا، و دعوت کننده به سوى خداست، آگاه باشید که حلال و حرام بیش از آنست که من معرفى و به آنها امر و نهى کنم و بشمارم. پس دستور داشتم که از شما عهد و پیمان بگیرم که آنچه را در مورد على امیرمؤمنان، و پیشوایان بعد او از طرف خداوند بزرگ آوردم، بپذیرید. اى مردم! اندیشه کنید و آیات الهى را بفهمید، در محکمات آن دقت کنید و متشابهات آن را دنبال نکنید. به خدا قسم هرگز کسى نداهاى قرآن را نمى‏تواند بیان کند و تفسیر آن را روشن کند، جز آن کسى که من دست او را گرفته‏ام (و او را معرفى کردم).منابع:1- قرآن کریم.2- امالى شیخ صدوق، کتابخانه اسلامیه. 3- قرب الاسناد، عبد الله جعفر الحمیرى، آل البیت. 4- مصباح المتهجد، شیخ طوسى، مؤسسة فقه الشیعه. 5- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، مکتبة الاسلامیة. 6- سفینة البحار، شیخ عباس قمى، اسوه. 7- جامع الاخبار، محمد سبزوارى، آل البیت. 8- بحار الانوار، علامه مجلسى، دار الکتب الاسلامیه. 9- حماسه غدیر، محمدرضاحکیمى، مؤلف. 10- اقبال الاعمال، سید بن طاووس مؤسسة الاعلمى. 11- اصول کافى، کلینى، دار الکتب الاسلامیه. 12- الغدیر، علامه امینى دار الکتب الاسلامیة.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۲:۳۳
مصطفی خاکساری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۲:۲۸
مصطفی خاکساری
تاکید بر امامت و ولایت علی(ع) در غدیردر سال دهم هجرى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله از مدینه حرکت و بمنظور اداى مناسک حج عازم مکه گردید،تعداد مسلمین را که در این سفر همراه پیغمبر بودند مختلف نوشته‏اند ولى مسلما عده زیادى بالغ بر چند هزار نفر در رکاب پیغمبر بوده و در انجام مراسم این حج که به حجة الوداع مشهور است شرکت داشتند.نبى اکرم صلى الله علیه و آله پس از انجام مراسم حج و مراجعت از مکه بسوى مدینه روز هجدهم ذیحجه در سرزمینى بنام غدیر خم توقف فرمودند زیرا امر مهمى از جانب خداوند به حضرتش وحى شده بود که بایستى به عموم مردم آنرا ابلاغ نماید و آن ولایت و خلافت على علیه السلام بود که بنا بمفاد و مضمون آیه شریفه زیر رسول خدا مأمور تبلیغ آن بود: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس. اى پیغمبر آنچه را که از جانب پروردگارت بتو نازل شده (بمردم) برسان و اگر (این کار را) نکنى رسالت او را نرسانیده‏اى و (بیم مدار که) خداوند ترا از (شر) مردم نگهمیدارد .پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله دستور داد همه حجاج در آنجا اجتماع نمایند و منتظر شدند تا عقب ماندگان برسند و جلو رفتگان نیز باز گردند.مگر چه خبر است؟ هر کسى از دیگرى مى‏پرسید چه شده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله ما را در این گرماى طاقت فرسا و در وسط بیابان بى آب و علف نگهداشته و امر به تجمع فرموده است؟زمین بقدرى گرم و سوزان بود که بعضى‏ها پاى خود را بدامن پیچیده و در سایه شترها نشسته بودند .بالاخره انتظار بپایان رسید و پس از اجتماع حجاج رسول اکرم صلى الله علیه و آله دستور داد از جهاز شتران منبرى ترتیب دادند و خود بالاى آن رفت که در محل مرتفعى بایستد تا همه او را ببینند و صدایش را بشنوند و على علیه السلام را نیز طرف راست خود نگهداشت و پس از ایراد خطبه و توصیه درباره قرآن و عترت خود فرمود: ألست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟قالوا بلى،قال:من کنت مولاه فهذا على مولاه،اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. آیا من بمؤمنین از خودشان اولى بتصرف نیستم؟ (اشاره بآیه شریفه النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم) عرض کردند بلى،فرمود من مولاى هر که هستم این على هم مولاى اوست،خدایا دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار هر که او را نصرت کند کمکش کن و هر که او را وا گذارد خوار و زبونش بدار. و پس از آن دستور فرمود که مسلمین دسته دسته خدمت آن حضرت که داخل خیمه‏اى در برابر خیمه پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته بود رسیده و مقام ولایت و جانشینى رسول خدا را باو تبریک گویند و بعنوان امارت بر او سلام کنند و بدین ترتیب پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله على علیه السلام را بجانشینى خود منصوب نموده و دستور داد که این مطلب را حاضرین به غائبین برسانند. حسان بن ثابت از حضرت رسول صلى الله علیه و آله اجازه خواست تا در مورد ولایت و امامت على علیه السلام و منصوب شدنش در غدیر خم بجانشینى نبى اکرم صلى الله علیه و آله قصیده‏اى گوید و پس از کسب رخصت چنین گفت: ینادیهم یوم الغدیر نبیهم‏ بخم و اسمع بالنبى منادیا و قال فمن مولیکم و ولیکم؟ فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا الهک مولانا و انت ولینا و لن تجدن منا لک الیوم عاصیا  فقال له قم یا على و اننى‏ رضیتک من بعدى اماما و هادیا فمن کنت مولاه فهذا ولیه‏ فکونوا له انصار صدق موالیا هناک دعا اللهم و ال ولیه‏ و کن للذى عادى علیا معادیا روز غدیر خم مسلمین را پیغمبرشان صدا زد و با چه صداى رسائى ندا فرمود (که همگى شنیدند) و فرمود فرمانروا و صاحب اختیار شما کیست؟همگى بدون اظهار اختلاف عرض کردند که: خداى تو مولا و فرمانرواى ماست و تو صاحب اختیار مائى و امروز از ما هرگز مخالفت و نافرمانى براى خودت نمى‏یابى.پس بعلى فرمود یا على برخیزکه من ترا براى امامت و هدایت (مردم) بعد از خودم برگزیدم. (آنگاه بمسلمین) فرمود هر کس را که من باو مولا (اولى بتصرف) هستم این على صاحب اختیار اوست پس شما براى او یاران و دوستان راستین بوده باشید. و آنجا دعا کرد که خدایا دوستان او را دوست بدار و با کسى که با على دشمنى کند دشمن باش. رسول اکرم فرمود اى حسان تا ما را بزبانت یارى میکنى همیشه مؤید بروح القدس باشى.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۲:۲۴
مصطفی خاکساری
ازدواج حضرت ام کلثوم سلام الله علیها یکی از مباحثی که امروزه بین شیعه و اهل سنت برقرار شده است و جدل های فراوانی نیز بر سر آن شده است، بحث ازدواج ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه السلام با خلیفه دوم، عمربن خطاب است، چه از نظر اهل سنت اگر ثابت شد که چنین ازدواجی محقق شده است، پس هیچ کینه و عداوتی بین حضرت علی علیه السلام و شیخین نبوده، و اگر هم نزاعی بر سر خلافت یا هر مسئله دیگری مابین ایشان صورت گرفته با این ازدواج به طور کامل رفع شده است. و قضیه سیلی و کوچه و احراق بیت فاطمه سلام الله علیها، یا در اصل واقیت ندارد، یا اگر هم رخ داده است نزاعی چند روزه بوده که با این ازدواج فیصله و خاتمه یافته است. گرچه ما معتقیدیم که حتی اگر این ازدواج هم ثابت شود، هیچ فضیلتی برای خلیفه دوم محسوب نمی شود زیرا اولاً: لزوماً هر ازدواجی نشانه رابطه حسنه خانوادگی نمی باشد، کما اینکه وصلت های زیادی را تاریخ حکایت دارد که جنبه سیاسی و یا حتی قومی و قبیله ای داشته است مثل ازدواج حجاج بن یوسف سقفی ملعون با دختر عبدالله بن جعفر که به گواه تاریخ نویسان به انگیزه خوار و ذلیل کردن بنی هاشم صورت گرفته است. دوماً: همانگونه که در ذیل خواهد آمد اگر هم وصلتی واقع شده باشد به گواه تمام روایات، از روی اجبار، اکره و تهدید بوده است. اما در جواب اهل سنت و شبهاتی که مطرح میکنند مبحث زیر به آستان مقدس حضرت محسن بن علی علیه السلام تقدیم میگردد. نقد و بررسی: به طور کلی دو دیدگاه در مورد این ازدواج موجود است، یکی اینکه این ازدواج اصلاً رخ نداده است و دیدگاه دوم ناظر بر وقوع این ازدواج بوده اما آن را امری اجباری قلمداد می نماید. از جمله دانشمندان شیعه که معتقد به عدم وقوع چنین ازدواجی هستند می توان به عالم بزرگوار شیعه مرحوم شیخ مفید اشاره کرد. بر این باورم که استدلال شیخ در این مورد کامل ترین و جامع ترین نظریه ای است که در این باب ایراد شده است. پیشنهاد می کنم پس از مطالعه کامل مبحث زیر، مجدداً یک بار دیگر استدلال شیخ را در این مورد مطالعه فرموده تا روشن شود که جناب شیخ چه انسان دقیق و عالم با کفایتی بوده است. بی جهت نیست که ولی مطلق خدا او را برادر صدیق و شیخ مفید خوانده است. شیخ در جواب مسأله دهم از کتاب مسائل سِروِیه چنین می نگارد: «اولاً خبری که می گوید امیرالمؤمنین علیه السلام دخترش را به عمر تزویج کرده، قابل اثبات نیست و این خبر از طریق زبیر بن بکار نقل شده و او نزد اهل تحقیق معروف است که مورد اطمینان و وثوق نیست و در آنچه که نقل می کند، متهم است. او از کسانی است که بغض و کینه امیرالمؤمنین علیه السلام در دل اوست و در آنچه بر بنی هاشم ادعا می کند، رعایت امانتداری را نکرده و لذا مورد قبول و پذیرش نیست. ثانیاً: حدیثی هم که نقل کرده عباراتش مختلف و متضاد است. زیرا گاهی می گوید: خود امیرالمؤمنین علیه السلام تزویج دخترش با عمر را به عهده گرفت و گاهی گوید: عباس(عموی حضرت)آن را به عهده گرفت و در جای دیگر گوید: عقدی واقع نشده مگر با تهدید و خوف و وعید عمر نسبت به بنی هاشم و گاهی می گوید: عقد از روی اختیار و ایثار بود. بعضی روات گفته اند: از عمر برای او بچه ای به دنیا آمد به نام زید و بعضی گویند: عمر قبل از همبستر شدن با او کشته شد. دسته ای دیگر گفته اند: زید فرزندانی هم دارد و برخی گفته اند: زید کشته شد و برای او فرزندی نیست. طایفه ای گویند: زید با مادرش کشته شد بعضی دیگر گویند: مادرش بعد از او زنده ماند. پس روایتی که راوی آن چنان و روایت آن هم چنین است، باطل و با این همه اختلاف و تعارض بی اثر می شود. و مورد قبول نیست و به طور کلی پیدایش این حدیث از اول و پس از اختلافاتی که در آن پدید آمد، بطلان اصل حدیث را ثابت می کند و به هر حال تأثیری ندارد. اکنون پس از نقل نظر شیخ در این مورد اصل روایاتی که اهل سنت به آن استناد جسته اند را می آوریم تا هم وجه استدلال شیخ روشن شود و هم به پاره ای مسائل دیگر آن پرداخته شود. گواه تاریخ در این بررسی ابتدا به نقد و بررسی مستندات و شواهد تاریخی اهل سنت پرداخته و سپس روایاتی از شیعه را مورد بررسی قرار می دهیم که اهل سنت، علیه ما به آن استناد میکنند. روایات اهل سنت 1- ابن سعد در طبقات الکبری نقل می‌کند: «أم کلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی وأمها فاطمة بنت رسول الله وأمها خدیجة بنت خویلد بن أسد بن عبد العزى بن قصی تزوجها عمر بن الخطاب وهی جاریة لم تبلغ فلم تزل عنده إلى أن قتل وولدت له زید بن عمر ورقیة بنت عمر ثم خلف على أم کلثوم بعد عمر عون بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها ثم خلف علیها أخوه محمد بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها فخلف علیها أخوه عبد الله بن جعفر بن أبی طالب بعد أختها زینب بنت علی بن أبی طالب فقالت أم کلثوم إنی لأستحیی من أسماء بنت عمیس إن ابنیها ماتا عندی وإنی لأتخوف على هذا الثالث فهلکت عنده ولم تلد لاحد منهم شیئا».1 در حدیث فوق آمده است که عمربن خطاب ام کلثوم دختر علی وفاطمه را به زنی گرفت و از او زید بن عمر و رقیه بنت عمر متولد شدند آنگاه بعد از عمر بن خطاب با پسر عمویش عون بن جعفر ازدواج کرد. بعد که عون فوت کرد، با برادرش محمد ازدواج کرد و بعد از آن که محمد فوت کرد، با عبدالله برادر دیگرش ازدواج کرد. بررسی روایت 1: عون و محمد هردو در جنگ شوشتر در زمان خلیفه دوم کشته شده‌اند و عبدالله بن جعفر با حضرت زینب سلام الله علیها در زمان خود امیرالمؤمنین علیه السلام ازدواج کرده است و تا آخر عمر از ایشان جدا نشده است. ضمناً در اسلام جمع بین دو خواهر در ازدواج ممکن نیست. بنابراین روایت این سعد از درجه اعتبار ساقط و ازمدخلیت در بحث خارج است. ابن حجر در الاصابه می‌گوید: «وقال أبو عمر استشهد عون بن جعفر فی تستر وذلک فی خلافة عمر وما له عقب».2 عون بن جعفر در شوشتر در زمان خلافت عمربن خطاب شهید شد ابن عبد البر می‌گوید: «عون بن جعفر بن أبی طالب ولد على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم أمه وأم أخویه عبد الله ومحمد بنى جعفر بن أبی طالب أسماء بنت عمیس الخثعمیة واستشهد عون بن جعفر وأخوه محمد بن جعفر بتستر ولا عقب له».3 مورخ به نام اهل سنت ابن عبدالبر نیز بر همین عقیده است عون بن جعفر و برادرش محمد در تستر(شوشتر) شهید شده اند. قضیه جنگ در شوشتر نیز مربوط به فتح ایران در زمان عمر است. با این‌حال، چگونه می‌شود که آن‌ها بعد از عمر با ام کلثوم ازدواج کرده باشند؟. 2- طبری در ذخائر العقبی می‌نویسد: «وذکر أبو عمر أن عمر قال له لما قال إنها صغیرة: زوجنیها یا أبا الحسن فانى أرصد من کرامتها مالا یرصده أحد فقال رضی الله عنه له : أنا أبعثها إلیک فان رضیتها فقد زوجتکها فبعثها إلیه ببرد فقال لها قولی له هذا البرد الذی قلت لک فقالت ذلک لعمر فقال قولی له قد رضیت رضى الله عنک ووضع یده على ساقها فکشفها فقالت أتفعل هذا لولا أنک أمیر المؤمنین لکسرت أنفک ثم خرجت حتى أتت أباها فأخبرته الخبر وقالت أتبعثنی إلى شیخ سوء قال یا بنیة فإنه زوجک».4 در این روایت عمر، ام کلثوم را از حضرت علی علیه السلام خواستگاری میکند حضرت فرمودند او هنوز کوچک است عمر نیز میگوید من از هر کسی بهتر از او نگهداری خواهم کرد! حضرت نیز فرمودند من او را نزد تو میفرستم اگر از او خوشت آمد او را به عقد تو در می آورم. سپس حضرت بردی را به ام کلثوم داد که نزد عمر ببرد و به او بگوید این همان بردی است که به تو گفته بودم . عمر نیز به ام کلثوم گفت به پدرت بگو که من به آن راضی ام و آنگاه دستش را بر ساق پای دختر گذاشت و خواست که او را برهنه کند. آنگاه ام کلثوم گفت چه میکنی؟ اگر امیر المؤمنین نبودی بینی ات را می شکستم. آنگاه از آنجا بیرون آمد و نزد پدرش رفته، قضیه را گفت و عرضه داشت مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی آنگاه علی علیه السلام فرمودند: دخترم او شوهر توست. بررسی روایت 2: بر اساس این حدیث شیعه و سنی یا باید عدم التزام خلیفه و حتی حضرت علی علیه السلام را به احکام اسلام بپذیرند، یا اینکه اصل حدیث را رد کنند، من نمی دانم اهل سنت کدام را انتخاب می کنند و البته بعید هم نیست که برادران ما اولی را برگزینند؛ چون در نظر ایشان اطاعت از خلیفه واجب شرعی است هرچند که فاسق و فاجر باشد. آیا هل سنت این روایت را می پذیرند؟ می پذیرند که خلیفه چنان جسارتی را مرتکب شده باشد که دست خود بر ساق پای نامحرم بگذارد و چنان نیت زشتی را در سر بپروراند و چنین جسارتی را مرتکب شود؟ این چه توهینی است به امیرالمؤمنین علیه السلام که و قتی دختر، خبر جسارت و گستاخی خلیفه را به محضرش می آورد بگوید:« او شوهر توست». در کدام مذهب، به صرف گفتگوی پدر و داماد، دختر و داماد به یکدیگر محرم می شوند؟ عین این روایت در منابع دیگری از اهل سنت نیز آمده است. تعابیر زشت و زننده در این روایت به جایی رسیده که حتی صدای بعضی از علمای اهل سنت را نیز درآورده است. ابن الجوزی یکی از علمای اهل سنت، وقتی این حدیث را می‌بیند، می‌گوید: «ذکر جدی فی کتاب منتظم ان علیاً بعثها لینظرها و ان عمر کشف ساقها و لمسها بیده، هذا قبیح والله. لو کانت امة لما فعل بها هذا. ثم باجماع المسلمین لایجوز لمس الاجنبیه».5 3- در بعضی از این روایات نقل شده است که عمر بن خطاب بعد از خواستگاری از دختر امام علی علیه السلام به مسجد رفت و به کسانی که در مسجد نشسته بود گفت: «رفئونی، فرفؤوه»؛ به من تبریک بگوئید. چنانچه ابن سعد در طبقات می‌نویسد: «فجاء عمر إلى مجلس المهاجرین بین القبر والمنبر وکانوا یجلسون ثم علی وعثمان والزبیر وطلحة وعبد الرحمن بن عوف فإذا کان الشئ یأتی عمر من الآفاق جاءهم فأخبرهم ذلک واستشارهم فیه فجاء عمر فقال رفئونی فرفؤوه وقالوا بمن یا أمیر المؤمنین قال بابنة علی بن أبی طالب».6 بررسی روایت 3: «رفئونی» نوعی تبریک گفتن بود که در عصر جاهلیت در بین اعراب رسم بود. آن‌ها وقتی کسی ازدواج می‌کرد، برای تبریگ گفتن از این کلمه استفاده می‌کردند که پیامبر اسلام از این کار نهی کردند و فرمودند که به جای این کلمه از کلماتی مثل «بارک ا لله و... استفاده کنید. احمد حنبل در مسند خودش می‌نویسد: «حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا الحکم بن نافع قال ثنا إسماعیل بن عیاش عن سالم بن عبد الله عن عبد الله ابن محمد بن عقیل قال تزوج بن أبی طالب فخرج علینا فقلنا بالرفاء والبنین فقال مه لا تقولوا ذلک فان النبی صلى الله علیه وسلم قد نهانا عن ذلک وقال قولوا بارک الله لک وبارک علیک وبارک لک فیها».7 در حدیث فوق که متن عربی آن را ملاحظه فرمودید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند که از تبریک «رفئونی» استفاده نکنید بلکه به جای آن از بارک الله لک و ... استفاده کنید. آیا اهل سنت می پذیرند که عمر سنتی جاهلی را زنده کرده باشد؟ همان سنتی را که پیامبر اسلام از آن نهی فرموده بودند؟ این جا است که بعضی از علمای اهل سنت که متوجه این مسأله شده‌اند، دست به تحریف حدیث زده‌اند و به جای کلمه رفئونی از کلماتی همچون «ألاتهنونی» و یا «فدعا له بالبرکة» استفاده کرده‌اند. حاکم نیشابوری همین روایت را نقل می‌کند و به جای کلمه رفئونی این چنین می‌نویسد: «فاتى عمر المهاجرین فقال الا تهنونی».8 و بیهقی در سنن الکبری حدیث را این‌گونه نقل می‌کند: «قال لما تزوج عمر بن الخطاب أم کلثوم بنت على علیه اللسلام اتى مجلسا فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین القبر والمنبر للمهاجرین لم یکن یجلس فیه غیرهم فدعوا له بالبرکة».9 یک بررسی کلی - همان‌طور که پیش از این گفتیم،‌ در این روایات اختلافات و تناقضات زیادی دیده می‌شود که این تناقضات اصل حدیث را از ریشه می‌زند. - بخاری و مسلم این دو روایت را نقل نکرده‌اند. و همه می‌دانند که اهل سنت بسیاری از روایات را فقط به این خاطر که بخاری و مسلم نقل نکرده‌اند، رد می‌کنند. ما هم همین قاعده را در باره این حدیث اجرا می‌کنیم و می‌گوییم که این حدیث با این‌همه اهمیتش اگر صحیح بود؛ چرا بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند. - نه تنها بخاری و مسلم از نقل آن سرباز زده‌اند؛‌ بلکه هیچ یک از صحاح دیگر اهل سنت نیز این روایت را نقل نکرده‌اند؛ البته اشاره شده است؛ اما تفصیل آن در هیچ یک از صحاح آن‌ها نیامده است و بلکه حتی در هیچ از مسانید معتبر آن‌ها مانند مسند احمد و... نیامده است. - اضطراب در متن احادیث، همانگونه که شیخ مفید هم فرموده بودند؛ روایاتی که در این باره از اهل سنت نقل شده است کاملاً با یکدیگر در تناقض هستند. در بعضی از روایات آمده است که خود امیرالمؤمنین ام کلثوم را به عقد عمر درآورد، و بعضی دیگر می‌گویند که آن را به ابن عباس واگذار کرد. برخی روایت کرده‌اند که عمر از او فرزندی به نام زید داشته است و در برخی دیگر روایت شده است که عمر قبل از همبستر شدن با ام کلثوم به هلاکت رسیده است. روایتی دارد که زید بن عمر دارای فرزند بوده است و در برخی دیگر نقل شده است که فرزندی به جای نگذاشته است. در روایتی نقل شده است که زید بن عمر و ام کلثوم هردو باهم کشته شده‌اند، و روایت دیگر می‌گوید که ام کلثوم بعد از زید باقی مانده است. این اختلافات نشان می‌دهد که جاعلین حدیث، با هم دیگر هماهنگ نبوده‌اند و هرکس برای خودش و به دلخواه خودش حدیث جعل کرده است. مگر می‌شود که در یک قضیه تاریخی این همه تناقض وجود داشته باشد؟ این اخلافات و تناقضات اصل قضیه را از ریشه می‌زند و کذب بودن آن را به اثبات می‌رساند. اندکی تأمل در نقل های فوق به راحتی روشن میسازد که این روایت کاملاً جعلی بوده و سازنده آن از آنجایی که خدا خواسته به مسائل ضد و نقیض آن توجه نکرده است.. البته حقیر، به جهت پرهیز از اطاله کلام و کش دار شدن این بحث، از نقل بسیاری از مسائل ضد و نقیض عنوان شده در این مبحث خودداری نمودم. علمای اهل سنت نیز در نقل این روایات به سه دسته تقسم شده اند 1- عده ای قضیه را کاملاً غیر کارشناسانه و بدون تأمل فقط نقل کرده و به تناقضات و مسائل غیر شرعی و متضاد با سنت نبوی آن توجه ننموده اند . 2- عده ای بر نقل چنین روایاتی که طعن بر صحابی پیامبر بوده و آنان را انسانهایی لاقید و بی بند و بار معرفی می نماید اعتراض کرده اند و داد برآورده اند که لمس بدن نامحرم به اتفاق تمام فرق ومذاهب اسلامی حرام و عملی زشت و قبیح محسوب می شود و همچنین چطور ممکن است که علی بن ابیطالب دخترش را نزد نامحرمی بفرستد و جسارت او مبنی بر برهنه کردن دختر را حلال شمرده باشد، که چه،! او شوهر توست. 3- عده ای نیز از آنجایی که نتوانسته اند (مثلاً) خلیفه پیامبر را احیاگر سنن جاهلی ببینند دست به تحریف روایات زده اند. روایات شیعه: مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل می‌کند: 1- «محمد بن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال: لما خطب إلیه قال له أمیر المؤمنین: إنها صبیة قال: فلقى العباس فقال له: مالی أبی بأس؟ قال: وما ذاک؟ قال: خطبت إلى ابن أخیک فردنی أما والله لأعورن زمزم ولا أدع لکم مکرمة إلا هدمتها و لأقیمن علیه شاهدین بأنه سرق ولأقطعن یمینه فأتاه العباس فأخبره وسأله أن یجعل الامر إلیه فجعله إلیه».10 روایتی که مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی آن را نقل کرده شاهد بر این است که آنگاه که عمر از حضرت علی علیه السلام جواب رد شنید، عباس عموی پیامبر و امیرالمؤمنین را تهدید کرد که چاه زمزم را پر کرده و هیچ کرامتی از بنی هاشم را نمی ماند مگر اینکه آن را نا بود می کند ونیز دو شاهد حاضر می کند که علی دزدی کرده و دست او را قطع می کند. عباس نیز خبر را به امیرالمؤمنین علیه السلام می دهد و از او خواهش می کند که این امر را را به او واگذار کند، حضرت نیز امر را به عباس واگذار نمودند. خواننده عزیز توجه دارند که به حسب نقل فوق قضیه تا اینجا پیش رفته است که امر ازدواج به جناب عباس واگذار شده است؛ اما هنوز ازدواجی صورت نگرفته است. ثانیا: اگر هم صورت گرفته باشد از روی میل و رغبت نبوده است؛ بلکه از روی زور و تهدید بوده است؛ پس خدمتی به حسن روابط نمی‌کند. بلکه ناظر بر رابطه ی سوء و درگیری شدید دو جناح است و این همان چیزی است که ما به دنبال آن هستیم. من اگر به جای اهل سنت بودم حتی از طرح این بحث نیز خودداری میکردم، زیرا اولاً به حسب روایات اهل سنت اصلاً ثابت نمی شود و طبق روایات شیعی هم اولاً ثبوتی محقق نمی شود و ثانیاً اگر هم ثابت شود به دنبال آن، سوء روابط طرفین نیز ثابت می شود و این تازه آغاز بحث و اختلاف ما با اهل سنت خواهد بود. 2- مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، وحماد، عن زرارة، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) فی تزویج أم کلثوم فقال: إنَّ ذلک فَرجٌ غُصِبناه».11 «این ناموسی است که از ما غصب شده است» 3- «محمد بن یحیى، وغیره، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن هشام بن سالم، عن سلیمان بن خالد قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن امرأة توفى زوجها أین تعتد، فی بیت زوجها تعتد أو حیث شاءت؟ قال: بلى حیث شاءت، ثم قال: إن علیا علیه السلام لما مات عمر أتى أم کلثوم فأخذ بیدها فانطلق بها إلى بیته».12 از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که زن پس از شوهر باید در خانه شوهرش عده را نگه دارد یا هر جایی که خواست؟ حضرت فرمودند: هرجا که خواست می تواند، آنگاه فرمود: آنگاه که عمر مرد علی علیه السلام دست ام کلثوم را گرفت و به خانه برد. 4- «حمید بن زیاد، عن ابن سماعة، عن محمد بن زیاد، عن عبد الله بن سنان، ومعاویة ابن عمار، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن المرأة المتوفى عنها زوجها أتعتد فی بیتها أو حیث شاءت؟ قال: بل حیث شاءت، إن علیا علیه السلام لما توفی عمر أتى أم کلثوم فانطلق بها إلى بیته».13 سه روایت فوق از نظر سند مشکلی ندارند؛ اما دلالت آن‌ها ثابت نیست؛ چرا که اولا ممکن است این ام کلثوم ربیبه آن حضرت باشد، نه دختر ایشان؛ ثانیا برفرض که دختر ایشان باشد، اثبات نمی‌کند که دختر حضرت زهرا سلام الله علیها باشد، شاید از دیگر زنان حضرت باشد. محقق شوشتری در قاموس الرجال ج 10 ص 205 نقل می کند که حضرت علی علیه السلام دو دختر به نام ام کلثوم داشته است. ام کلثوم کبری از حضرت زهرا سلام الله علیها و ام کلثوم صغری از ام ولد (کنیز) و برای هیچکدام از آن دو اسمی شناخته نشده است. البته ما دلیلی نداریم که ام کلثوم مذکور ربیبه حضرت بوده باشد و در عوض اهل سنت هم دلیلی ندارند که ایشان دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده است. «اذا جاءالاحتمال بطل الاستدلال» آنگاه که احتمال آمد استدلال باطل می شود. پس این سه روایت هم آن‌ها را به مقصودشان نمی‌رساند. 5-«محمد بن أحمد بن یحیى، عن جعفر بن محمد القمی، عن القداح، عن جعفر، عن أبیه علیه السلام قال: ماتت أم کلثوم بنت علی علیه السلام وابنها زید بن عمر بن الخطاب فی ساعة واحدة لا یدرى أیهما هلک قبل فلم یورث أحدهما من الاخر وصلى علیهما جمیعا».14 روایت فوق ناظر بر کشته شدن زید بن عمربن خطاب و مادرش ام کلثوم بنت علی علیه السلام است که بر این اساس عمر نه تنها با ام کلثوم ازدواج کرده، بلکه از او فرزندی به نام زید هم داشته است که همراه با مادرش در یک روز کشته شده است. این روایت از نظر سندی مشکل دارد؛ چرا که جعفر بن محمد القمی مجهول و قداح مهمل است.15 6- روایات دیگری نیز در بین علمای شیعه نقل شده است که نقل آنها نه تنها به اهل سنت در اثبات قضیه مورد بحث کمکی نمی کند بلکه وضع را ازاین هم خراب تر می نماید زیرا در پاره ای از آنها نقل است که: وقتی عمر، عباس را به خواستگاری دختر امیرالمؤمنین علیه السلام فرستاد و از حضرت جواب رد شنید به عباس گفت: ... به خدا او را می کشم و نیز گفت: روز جمعه به مسجد بیا و پای منبر بنشین تا آنچه را واقع می شود بشنوی و بدانی که اگر بخواهم او را بکشم، می توانم. روز جمعه عباس در مسجد حاضر شد. هنگامی که عمر از خطبه خود فارغ شد گفت: ای مردم! در این شهر مردی از اصحاب محمد هست که با اینکه محصن(زن دارد) است زنا کرده است و فقط امرالمؤمنین عمر از این کار خبر دارد؛ شما در این باره چه می گوئید؟ پس مردم از هر طرف با صدای بلند گفتند: اگر امیرالمؤمنین (عمر) از این قضیه مطلع است، نیازی به اطلاع دیگران نیست، باید حکم خدا را در حق او جاری کند (یعنی او را سنگسار کنند و بکشند) هنگامی که سخن عمر پایان یافت، در خلوت رو به عباس کرد و گفت: به نزد علی برو و آنچه شنیدی به او بگو: اگر او را به ازدواج من در نیاورد، فردا در خطبه ام خواهم گفت: مردی که می گفتم علی است و حتماً به این اتهام سنگسارش خواهم کرد. پس عباس به سوی امیرالمؤمنین علیه السلام رفت و سخنان عمر را به او عرض کرد. حضرت فرمودند: من میدانم این کار از چیزهایی است که بر او سهل و آسان است(یعنی نسبت ناروا دادن و در پی آن بی گناه را کشتن) و من هرگز آنچه را او می خواهد انجام نمی دهم. عباس عرض کرد اگر شما انجام نمی دهی، پس من انجام می دهم و شما را قسم می دهم که با گفتار و کردار من مخالفت نکنی. پس به سوی عمر رفت و به او گفت: من کاری که تو می خواهی انجام می دهم. عمر مردم را جمع کرد و گفت این عباس عموی علی بن ابیطالب است که اختیار دخترش ام کلثوم را به عهده او نهاده و او را امر کرده که مرا به تزویج وی درآورد. و پس از مدت کمی عباس او را به عقد عمر درآورد. 16 حقیر به اهل سنت پیشنهاد می دهم بی خیال این روایت شوند زیرا کاملاً به ضررشان خواهد بود و علاوه بر اجباری بودن این ازدواج در صورت تحقق، اولاً: اختلاف بسیار شدید حضرت علی علیه السلام و عمر را ثابت می کند تا جایی که حضرت با وجود این تهدید سنگین نیز حاضر به تن دادن به این ازدواج نمی شوند. دوماً: خلیفه ای در این روایت به تصویر کشیده شده که انسانی است ظالم، دروغ پرداز، تهمت زننده و جانی(کمر به قتل بی گناه بستن) تا جایی که علی علیه السلام فرمودند: من میدانم این کار از چیزهایی است که بر او سهل و آسان است(یعنی نسبت ناروا دادن و در پی آن بی گناه را کشتن) سوماً: از نظر شریعت اسلام، اثبات گناه زناکار، تنها با شهادت چهار شاهد عادل که هم زمان شهادت دهند، ثابت می گردد و الا بر شهود حد قذف(هشتاد تازیانه) جاری می گردد. خود خلیفه نیز در ماجرای مغیره بن شعبه از این حربه استفاده کرد و با منصرف کردن چهارمین شاهد، حد را بر مغیره جاری نساخته و بر عکس بر سه شاهد نخست، حد جاری نمود. آیا اهل سنت جهل خلیفه نسبت به این حکم اسلامی را می پذیرند؟ یا خلیفه قضیه زنای مغیره بن شعبه را فراموش کرده بود؟. چهارماً: بنده به جد برای برادران اهل سنت متأسفم زیرا اگر این حدیثی را که مرحوم سید مرتضی در الشافی نقل کرده را بپذیرند به تبع آن باید بپذیرند که حضرت علی علیه السلام در نماز جماعت مسجد و مراسم های مشابه حاضر نمی شده است، زیرا این عباس بود که خبر سخنرانی غرای خلیفه را به عرض حضرت رساندند. و از این گذشته خلیفه هم از پیش می دانسته که حضرت علی علیه السلام در نماز جمعه شرکت نمی کند و الا اگر خلیفه می دانست که علی علیه السلام به طور معمول در نماز مسجد شرکت می کند دیگر نیازی نبود به عباس بگوید که جمعه به مسجد بیاید تا اخبار مسجد را به علی علیه السلام برساند. حتی این گفته خلیفه نشان می دهد که خود عباس هم در نماز خلیفه شرکت نمی کرده است. برادران اهل سنت کدام را ترجیح می دهند؟ ازدواج ام کلثوم با عمر را یا اختلاف عمر با امیرالمؤمنین و روابط خصمانه آن دو را؟ من اگر به جای اهل سنت بودم اصل روایت را رد میکردم و چنین استدلال می کردم که گیرم که خلیفه حکم اثبات زنا را فراموش کرده باشند، آیا در بین نمازگزاران حاضر در مسجد هیچ کدام از صحابی پیامبر و عالم دین شناسی نبود که به خلیفه در مورد راه اثبات جرم زنا کار اعتراض کند؟ اما حتماً برادران اهل سنت متوجه این نکته هم هستند که در این صورت، روایت فوق را از بحث خارج کرده و دیگر نمی توانند استنادی به آن کنند. در نتیجه، اهل سنت نمی‌توانند از طریق روایات شیعی به مقصودشان برسند؛ چرا که این روایات یا از نظر دلالت مشکل داشتند یا از نظر سند. بدون استثناء آن دسته از علمای شیعه که قضیه ازدواج ام کلثوم با عمر را پذیرفته اند همگی به اجباری بودن آن حکم کرده اند. حتی مرحوم شیخ حر عاملی آنگاه که می خواهد بر اساس درایت حدیث، ماجرای این ازدواج را در کتاب وسائل الشیعه نقل کند، آن را ذیل عنوان «جواز مناکحه الناصب عند الضروره والتقیه»جواز ازدواج با دشمن هنگام ضرورت و تقیه- می آورد. ام کلثوم دختر امام علی علیه السلام یا ربیبه او؟ بسیاری از محققین بر این اعتقاد هستند که عمر بن خطاب از امام علی علیه السلام دختر خودش را خواستگاری نکرده؛ بلکه ربیبه آن حضرت را که دختر ابوبکر و اسماء بنت عمیس بوده است، خواستگاری کرده است. اسماء بنت عمیس از ابوبکر دو فرزند داشت: یکی محمد بن ابوبکر رحمت الله علیه و دیگری هم ام کلثوم . این دختر به همراه مادرش به خانه حضرت علی علیه السلام آمد و عمر بن خطاب این دختر را از امام علی علیه السلام که در آن زمان سرپرست او محسوب می‌شده خواستگاری کرد. پس ام کلثوم دختر امام علی علیه السلام مورد درخواست عمر نبوده است؛ بلکه ربیبه او بوده است. و حتی همین ازدواج هم محقق نشده است، پشنهاد ازدواج داده شد؛ اما از آن‌جا که این دختر خردسال بود، عایشه با ازدواج او مخالفت کرد و عمر هم منصرف شد. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الأونی، صفحه 103 و المقریزی در کتاب إمتاع الأسماع به همین نکته اشاره کرده است: «هی أم کلثوم بنت أبی بکر ، من فواضل نساء عصرها، خطبها عمر بن الخطاب ، وذلک أن رجلا من قریش قال لعمر بن الخطاب: ألا تتزوج أم کلثوم بنت أبی بکر، فتحفظه بعد وفاته، وتخلفه فی أهله، فقال عمر : بلى، إنی لأحب ذلک، فاذهب إلى عائشة، فاذکر لها ذلک، وعد إلی بجوابها. فمضى الرسول إلى عائشة، فأخبرها بما قال عمر. فأجابته إلى ذلک، وقالت له: حبا وکرامة. ودخل علیها بعقب ذلک المغیرة بن شعبة، فرآها مهمومة، فقال لها: ما لک یا عایشه ؟ فأخبرته برسالة عمر، وقالت: إن هذه جاریة حدثة، وأردت لها عیشا ألین من عمر، فقال لها: علی أن أکفیک. وخرج من عندها، فدخل على عمر فقال: بالرفاء والبنین، وقد بلغنی ما أتیته من صلة أبی بکر فی أهله، وخطبتک أم کلثوم. قال عمر : قد کان ذاک. قال: إلا إنک یا أمیر المؤمنین رجل شدید الخلق على أهلک، وهذه صبیة حدیثة السن، فلا تزال تنکر علیها الش فتضربها، فتصیح، فیغمک ذلک، وتتألم له عائشة، ویذکرون أبا بکر، فیبکون علیه، فتجدد لهم المصیبة، مع قرب عهدها فی کل یوم.فقال له: متى کنت عند عایشة وأصدقنی؟ فقال: آنفا، فقال عمر: أشهد أنهم کرهونی قدضمنت لهم أن تصرفنی عما طلبت،و قد أعفیتهم فعاد إلى عائشة، فأخبرها الخبر، وأمسک عمر عن معاودة خطبتها». همچنین ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف می‌نویسد: «واما أم کلثوم بنت أبی بکر فخطبها عمر إلى عائشة فأنعمت له وکرهته أم کلثوم فاحتالت حتى امسک عنها وتزوجها طلحة بن عبید الله فولدت له زکریا وعائشة ثم قتل عنها فتزوجها عبد الرحمن بن عبد الله ابن أبی ربیعه المخزومی». ام کلثوم دختر امام علی علیه السلام یا دختر جرول بن مالک؟ تاریخ شهادت می دهد که عمر بن خطاب فرزندی به نام زید از همسری به نام ام کلثوم داشته است؛ اما نه از ام کلثوم بنت علی؛ بلکه ام کلثوم بنت جرول؛ که در جنگ صفین نیز کشته شده است. چنانچه طبری می‌نویسد: «وأما محمد بن عمر فإنه زید الأصغر وعبید الله الذی قتل یوم صفین مع معاویة أمهما أم کلثوم بنت جرول بن مالک... وکان الاسلام فرق بینها وبین عمر».[1] همچنین ابن اثیر در الکامل فی التاریخ می‌نویسد: «وقتل عبید الله بصفین مع معاویة. وقیل: کانت أمه أم زید الأصغر أم کلثوم بنت جرول الخزاعی وکان الاسلام فرق بینها و بین عمر». ابن حجر عسقلانی هم در کتاب الاصابه می‌نویسد: «وقیل عبید الله وعبد الله أخو عبید الله بن عمر بن الخطاب لامه أمهما أم کلثوم بنت جرول الخزاعیة». بنابر نقل تاریخ نویسان تراز اول اهل سنت (طبری و ابن اثیر و ابن حجر)، ام کلثوم دختر جرول بن مالک خزاعی همسر عمر بوده است. در پایان خداوند در قرآن کریم سرگذشت حضرت لوط علیه السلام را نقل می‌کند که آن حضرت به کفاری که قصد سوء داشتند، پشنهاد ازدواج با دخترانش را داد؛ در حالی‌که همه ما می‌دانیم که همه آن‌هایی که در جلوی خانه حضرت لوط علیه السلام جمع شده بودند از کفار بودند. «وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ».17 و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن کارهاى زشت مى‏کردند. [لوط] گفت: «اى قوم من، اینان دختران منند. آنان براى شما پاکیزه‏ترند. پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید. آیا در میان شما آدمى عقل‏رس پیدا نمى‏شود؟» پس حتی با فرض قبول وقوع آن، این ازدواج هیچ فضیلتی را برای خلیفه دوم به اثبات نمی‌رساند.البته همه این‌ها در صورتی است که ما بتوانیم با روایات صحیحه این ازدواج را ثابت کنیم؛ در حالی‌که نه از روایات شیعه و نه خود اهل سنت، با وجود این همه تناقض چنین چیزی ثابت نمی‌شود. پی نوشت ........................ 1 . الطبقات الکبرى، ابن سعد، ج 8، ص 462 – 463. 2 . الإصابة، ابن حجر، ج 4، ص 619. 3 . الاستیعاب، ابن عبد البر، ج 3، ص 1247. 4 . همان، 168. 5 . تذکرة الخواص، ص321. 6 . طبقات ابن سعد، ج8، ص463. 7 . مسند احمد، احمد بن حنبل، جلد: 3، ص451. 8 . المستدرک، الحاکم النیسابوری، ج 3، ص 142. 9 . السنن الکبرى، البیهقی، جلد: 7، ص64. 10 . الکافی، الشیخ الکلینی، جلد: 5، ص346. 11 . همان. 12 . الکافی. ج6، ص115_116. 13 . همان. 14 . تهذیب الأحکام، الشیخ الطوسی، جلد9، ص362. 15 . معجم الرجال، آقای خویی، شماره 5413. 16.شریف مرتضی الشافی ج 3 ص 272 17. هود 78
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۴۸
مصطفی خاکساری
خطبه بدون نقطه از خطبه بی نقطه یکی کوتاه است مانند:الحمدللَّه اهل الحمد و مأواه و له اؤکد الحمد و اوحده اسرح الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم و اولاه الخ.و دیگری طولانی است مانند:اَلْحَمْدُللَّهِ الْمَلِکِ الَْمحْمُودِ الْمالِکِ الْوَدُودِ، مُصَوِّرُ کُلِّ مُولُودِ وَ مُسَهِّلُ الأَوطارِ عالِمِ الأَسْرارِ وَ مُدْرِکُها وَ مُدَمِّرُ الأَمْلاکَ وَ مُهْلِکُها وَ مُکَوِّرُ الدُّهُورِ وَ مُکَرِّرُها وَ مَوْرِدُ الأُمُورِ وَ مَصْدِرُها، عَمَّ سِماحَهُ وَ کَمُلَ سِنامَهُ وَ هَمُلَ وَ طاوَعَ السُّؤالِ وَ الأَمَلِ وَ أَوْسَعَ الرَّمْلِ وَ اَرْمَلَ، اَحْمَدُهُ حَمْدُهُ حَمْدَاً مَمْدُوحَاً - مُداه، وَ اَوْحَدَهُ کَما وَحَّدَ الاَوَّلَ وَ هُوَ اللَّهُ لا اِلهَ لِلأُمَمَ سِواهُ وَ لا صارَعَ لِما عَدَلَ وَ سَوَّاهُ، اَرْسَلَ مُحَمَّداً عَلَماً لِلإِْسْلامِ وَ اِمامَاً لِلْحُکَّامِ مُسَدِدَاً لِلرُّعامِ وَ مُعَطِّلُ اَحْکامِ وَ ذُو سِواعٍ اَعْلَمَ وَ عَلِمَ وَ حَکَمَ وَاَحْکَمَ وَاَصْلُ الأُْصُولِ وَ مُهَّدَ وَ الَّدَالْوَعُودَ وَ اَوعَدَ، اَوْصَلَ اللَّهُ لَهُ الإِْکْرامَ وَ اَودَعَ دَوحَةَ السَّلامِ وَ رَحِمَ آلَهُ وَ اَهْلَهُ الْکِرامَ مالُِمحَمَّدٍ آلٌ وَ مَنَعَ دالٍ وَ طَلْعُ هَلالٍ وَ سَمْعُ اَهْلالٍ، اِعْلَمُوا دَعاکُم اِله اَصْلَحَ الأَْعْمالْ وَ اَسْلَکُوا مَسالِکَ الْحَلالِ وَ اَطِیعُوا الْحَرامَ وَ دَعُوهُ وَ اَسْمَعُوا اَمْرَاللَّهِ وَعَوهُ وَصَلُوا الأَْرْحامِ وَ دَعْواها وَ عاوَا الأَْهْرامِ وَاَرْدَعُوها وَ صاهَرُوا اَهْلَ الصَّلاحِ وَالْوَرَعِ وَ صارَمُوا رَهْطَ اللَّهْوِ وَالطَّمَعِ وَ مَصاهِرُکُمْ اَطْهَرُ الأَّْحْرارِ مَوْلِداً وَ اَسْراهُم سُودَدَاً وَ اَحْلاهُمْ مُورِدَاً وَ هاهُوا اُمُّکُم وَ هَلَّ حَرَمَکَ مُمْلِکَاً عُرُوسَکُمُ الْمُکَرَّمَهُ وَ ماهَرَلَها کَما مَهْرَ رَسُولُ اللَّهِ اُمَّ سَلَمَةٍ وَ هُوَ اَکْرَمُ صَهَرٍ اَوْدَعَ الأَْوْلادَ وَ مَلِکَ ما اَدادَ وَ ما سَها وَ لَاوْکَسَ مُلاحَمَهُ وَلاصَمَ اَسْئَلُ اللَّهَ لَکُمْ اَحْمادَ وِصالَهُ وَ دَوامَ اِسْعادَهُ وَالَهَمَ کَلا اِصلاحَ حالَهُ وَ الإِْعْدادَ لِمالَهُ وَ مَعادُوا لَهُ الْحَمْدَ السَّرْمَدَ وَ لِمَدَحَ لِرَسُولِهِ اَحْمَدَاً.ترجمه: «حمد و ستایش پروردگار پسندیده و داور محبوب مالک هر مولود و راهنمای هر گم شده ستایش هموار کننده صحراها و آرام دهنده کوه‏ها و روان کننده آب و بارانها و آسان کننده، مشکلات و مرادها. ستایش کسی را که عالم اسرار غیب است کلی و مرور دهنده روزگار و دانش تجدید کننده امور به شب و روز و دارنده زمان و مصادر آن. کسی که سفره عامش همیشه گسترده است و خوان نعمت و کمالش همواره پهن و آماده است، آن کسی که به سائل و غیر سائل ببخشد و مرادها بر آورد، آنکس که صحراها را وسعت داد و سنگریزه‏ها را فرش زمین ساخت - ستایش پروردگاری را که بی نظیر و واحد است و پیغمبرش نیز فرمود خدائی نیست جز او و او پروردگاری است که برای همه امّت‏ها و ملّت‏ها یکسان است. آن که پیامبران را فرستاد تا آنکه سلسله نبوّت به محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسید او را شاخص اسلام قرار داد و پیشوای دین و یاور احکام تا در راه صلاح بشر بکوشد و استوار و پایدار بماند، آن پیغمبر بود که مرا معرفی کرد و به علم و حکم و قضاوت او بود که می‏دانست و اعلام کرد و قضاوت نمود و محکم ساخت و اساس دین را پایدار نمود و تأکید کرد در وفای به عهد -شما را وعده سروری داد و گرامی بدین داشت و اسلام را در میان شما به امانت گذاشت -درود و رحمت بر او و اهل بیت و عترت او باد تا ما دامی که خورشید نور دارد و ماه تابش می‏کند، تا باد می‏وزد و آب روان است.رحمت به روح پاک محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و دودمانشای مردم خداوند شما را رعایت فرمود و اعمال صالح شما را قبول کرد و به شما وعده اجر فراوان داد، اینک به راه و روش حلال بروید و حرام را واگذارید، امر خدا را بشنوید، و عمل کنید، و صله رحم نمائید، و بدانید که اعمال شما عکس العملی دارد. تقوی پیشه کنید و از لهو ولعب و حرص و آز و طمع بهراسید.همه با هم به عمل صالح روی بیاورید و پاک سرشت و بی آزار باشید.شما با هم آنچنان باشید که گویا همه داماد یکدیگرید و در خانه هم عروسی دارید و رشته الفت شما پیوسته استشما دخترها را بکابین و مهر رسولخدا و ام سلمه مهر بندید (500 درهم) که بهترین اولاد را آورید.من از خداوند مسئلت می‏کنم که همه را کردار پسندیده دهد و اصلاح فرماید و مال شما را زیاد کند و اعمال شما را برای آخرت ذخیره فرماید، ستایش می کنم پروردگار مقتدر را و مدح بی حد بر رسول گرامی اسلام که دین او جاودانه باد».
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۴
مصطفی خاکساری